زمین سوخته؛ نقش تغییرات اقلیمی در تنش‌های آتی خاورمیانه

نشریه ی فارین افرز مقاله‌ای درباره نقش تغییرات اقلیمی در تنش‌ها و درگیری‌های خاورمیانه- که تحت عنوان آشنای «زمین سوخته» منتشر شده- به مسایل اقلیمی این منطقه در بازه زمانی نیم قرن اخیر و نقش این مسایل در افزایش و تشدید تنش‌های سیاسی و نظامی در خاورمیانه پرداخته است.

به گزارش رسانه رانیا، مقاله فارن‌افرز با اشاره به تاثیرات غیرقابل تحمل تغییرات اقلیمی بر نقاط مختلف دنیا- و به خصوص خاورمیانه- در سال‌های آینده آغاز می‌شود.

شاید در سال‌های آینده، از میان تمام مناطق جهان که در نتیجه گرمایش جهانی با دشواری‌های شدید مواجه خواهند شد، آسیب‌های هیچ جا به پای آسیب‌ها و ویرانی‌های خاورمیانه نرسد- که همین حالا هم گرم‌ترین و خشک‌ترین نقطه در سیاره زمین است و بی‌تردید در سال‌های آتی نیز آسیب‌پذیرتر از نقاط دیگر دنیا خواهد بود

فارن‌افرز در ادامه با یادآوری این‌که «بین سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۹۰، دما در خاورمیانه و شمال آفریقا حدود ۰.۲ درجه سانتی‌گراد افزایش یافت، اما تا پایان قرن گفته می‌شود که احتمال افزایش دما حتی تا هفت درجه سانتی‌گراد نیز وجود دارد» به استقبال خطراتی می‌رود که این روند می‌تواند برای خاورمیانه به همراه داشته باشد: «در این منطقه می‌بینیم که علائم کمبودها و تنش‌های گوناگون به خصوص در زمینه آب سال به سال در حال افزایش است، و هم‌زمان با آن هم شاهد جایگزینی رویدادهای شدید و آشفته آب و هوایی با الگوهای آب و هوایی معمولی هستیم».

اما بروز عینی این رویدادهای شدید اقلیمی را در سال‌های اخیر در خاورمیانه در چه جنبه‌ها و جوانبی می‌توان دید؟

به باور نویسنده؛ این‌که در سال ۲۰۲۰، سیل باعث ویرانی‌های زیادی در مصر، ایران و تونس شد و هم‌زمان باعث گسترش یک سری آتش‌سوزی‌ غیرقابل جلوگیری در لبنان، سوریه و ترکیه شد، حکایت از بدتر شدن اوضاع آب و هوایی منطقه دارد. بگذریم از این‌که در تابستان ۲۰۲۱ بدترین خشکسالی عراق در ۴۰ سال گذشته و بدترین خشکسالی سوریه در ۷۰ سال گذشته را نیز شاهد بودیم- که خود اگر شدیدتر از آن سیل‌ها و آتش‌سوزی‌های ویرانگر نباشد، ملایم‌تر و ساده‌تر از آن‌ها هم نبوده است.

با این حال به باور فارن‌افرز؛ تغییرات زیست‌محیطی تنها بخشی از داستان است. در واقع به ادعای بسیاری از کارشناسان اقلیمی و حتی سیاسی، فجایع آب و هوایی این منطقه نه به عنوان عامل اصلی تنش‌ها و درگیری‌های منطقه، بلکه یکی از عوامل تاثیرگذار در این تنش‌هاست. این یعنی به‌رغم ادعاهایی که در این زمینه می‌شود تغییرات اقلیمی نیروی محرکه اصلی در تنش‌ها و درگیری‌های منطقه نیست.

فارن‌افرز در ادامه با اشاره به این که «در خاورمیانه نیز مثل دیگر نقاط دنیا، تغییرات اقلیمی در وهله اول به دلیل وجود کمبودها و مشکلاتی در نهادهای حکومتی ایجاد شده است» نوشته: دولت‌ها در عین این که از نیازهای اساسی مردم از قبیل آب و غذا- که تولید آن‌ها تحت تاثیر تغییرات اقلیمی دچار کمبود و مشکل می‌شود- به نفع خود بهره‌برداری می‌کنند، اما در زمینه ایجاد کوچک‌ترین تغییری به سمت انرژی‌های قابل جایگزینی و سبز، کمترین انعطاف‌پذیری از خود نشان نداده و این امر را مرتباَ به تعویق می‌اندازند.

در ادامه مقاله به نقش تغییرات اقلیمی و تبعات شدید آن در شکل‌گیری تنش‌ها و درگیری‌های سیاسی و نظامی در مناطق مختلف خاورمیانه پرداخته شده است. از جمله در سوریه- که به عقیده فارن‌افرز، این‌که همه چیز را به گردن تغییرات آب و هوایی انداخته و آن‌ها را عامل سوق یافتن سوریه به سمت جنگ داخلی بدانیم، درست نیست. چرا که در تاریخ بسیار خشکسالی‌های مختلف دیده‌ایم که به شورش و درگیری منتهی نشده‌اند. در واقع این تغییرات زمانی که در کنار ناکارامدی و بی‌فکری نهادهای دولتی قرار می‌گیرند، در آن وقت است که می‌توانند هشداردهنده و نگران‌کننده باشند. کما این که در همین سوریه هم اگر سیاست‌های اقتصادی که فشار زیادی بر مردم ساکن در روستاها وارد آورد- نبود، و در عین حال اگر یک سری تصمیمات تبعیض‌آمیز و ناعادلانه در ایجاد و تخصیص زیرساخت‌ها صورت نمی‌گرفت، دولت تا این حد در مقابل پیشروی سریع داعش آسیب‌پذیر نمی‌شد.

بنا به این دلایل است که اشاره به تغییرات آب و هوایی به عنوان موتور محرکه جنگ و درگیری خطرناک به نظر می‌رسد. به خصوص به این دلیل که صورت مسئله را ساده کرده و در عین حال توانایی- و البته انگیزه- دولت‌ها برای ایجاد تغییرات واقعی را کاهش می‌دهد.

ولی با این حال این که مسایل اقلیمی در جنگ و درگیری می‌تواند دستمایه سو استفاده طرفین درگیری قرار بگیرد، غیر قابل کتمان است. به عنوان مثال بارها و بارها دیده‌ایم که دولت‌ها و گروه‌های مسلح متخاصم در درگیری‌های مسلحانه، از مسایل جغرافیایی یا حتی آسیب‌پذیری‌های منطقه‌ای به عنوان نوعی سلاح استفاده کرده و حتی در این روند زیرساخت‌های حیاتی را هم هدف قرار داده و برای ایجاد نارضایتی، مردم را از امکانات و خدمات حیاتی محروم می‌کنند. این همان کاری است که عربستان سعودی با بستن آب به روی مردم یمن به انجام رسانده- که کمترین خطری که می‌تواند به بار آورد، افزایش خطر ابتلا به بیماری‌های واگیر است.

این سو استفاده را در سوریه هم در قالب تخریب زیرساخت‌های حیاتی و آبی توسط هر دو طرف- هم دولت و هم شورشیان غیردولتی- دیده‌ایم و البته در ترکیه هم به شکل سو استفاده از سلاح آب برای جلوگیری از خودمختاری کردها در شمال شرقی سوریه. این که در پاسخ به این اقدام، دولت سوریه هم با همکاری روسیه دست به خرابکاری در پالایشگاه نفت شمال شرق زد و باعث نشت نفت و آلودگی آب‌های زیرزمینی شد، بیشتر و پیش‌تر از هر چیزی نشان دهنده این واقعیت تلخ است که تمام قدرت‌های منطقه در استفاده از مسایل اقلیمی برای رسیدن به اهداف خاص خودشان هم‌داستان شده‌اند.

مقاله فارن‌افرز در بخش‌های پایانی به لزوم حفاظت از منابع طبیعی می‌پردازد:

با این که آمریکا و اروپا به نظر در حال خروج از خاورمیانه هستند، ولی سازمان‌های بین‌المللی باید تلاش‌شان را در زمینه حفظ هنجارهایی که از منابع طبیعی و زیرساخت‌ها حفاظت می‌کنند، بیشتر کنند. در این راستا می‌توان به لزوم اعمال فشار روی قدرت‌های منطقه‌ای از قبیل عربستان اشاره کرد- که می‌تواند این کشور را به رعایت یک سری استاندارهای جهانی ترغیب کرده و جان غیرنظامیان زیادی را در سراسر جهان نجات دهد. در واقع اگر این کشور و البته بقیه کشورهای دنیا بفهمند که با تخریب زیرساخت‌ها هیچ کس در هیچ جنگی برنده نخواهد شد، امیدواری‌های زیادی نسبت به آینده زندگی روی کره زمین به وجود خواهد آمد. در واقع تخریب زیرساخت‌ها تنها به نفع کسانی است که به دنبال اخاذی و قاچاق هستند و البته کسانی که چشم امید به ظهور بازیگران غیر دولتی از قبیل جهادی‌های سوریه دوخته‌اند.

نویسنده با اشاره به تلفات پرشمار مسایل زیست محیطی و البته سو استفاده طرفین از غذا به عنوان سلاح در یمن (عربستان محل ورود ۸۰ درصد از محصولات غذایی، یعنی دو بندر حدیده و سلیف را محاصره کرده و حوثی‌ها هم کمک‌های غذایی برنامه جهانی غذا را گروگان می‌گیرند) در ادامه به این واقعیت عجیب و تکان‌دهنده تاکید می‌کند که تلفات بحران‌های زیست محیطی در خاورمیانه بیشتر از مناطق جنگی بوده. بحران‌هایی از قبیل خشکسالی‌ها و طوفان‌های پرشمار شن- که صدها هزار نفر را مجبور به ترک خانه و دیار کرده است. در واقع این که پناهندگان خاورمیانه ۴۵ درصد از کل پناهندگان دنیا را تشکیل می‌دهند، با توجه به این واقعیت که خاورمیانه مانند آفریقا ناامنی غذایی ندارد، تنها و تنها تبعات شدید تغییرات اقلیمی را اثبات می‌کند.

مطلب قبلی“داسیلوا” رئیس‌جمهور سابق برزیل: زلنسکی خودش هم خواهان جنگ بود!
مطلب بعدیامضای آمریکا تضمین است!