به گزارش رانیامدیا مقاله زیر توسط رابرت فارلی برای نشریه بیزینس اینسایدر تهیه شده است که تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی، آقای مهراد کچویی آن را برای مخاطبین این رسانه ترجمه کرده اند؛
در سال 2022، جهان بیش از هر زمان دیگری از زمان پایان جنگ سرد به جنگ قدرت بزرگ نزدیک شد.
حمله روسیه به اوکراین در فوریه 2022 بزرگترین درگیری اروپا از زمان جنگ جهانی دوم را کلید زد. جنگی که باعث ایجاد موجهایی در سطح جهان شده- و خطر تشدید اختلافاتی را که برای دهههای متوالی آتش زیر خاکستر بودهاند، افزایش داده است.
این پنج مناقشه که همگی پتانسیل جوشش و تشدید بیشتری دارند، در سال 2023 بیشترین احتمال را برای تبدیل به «جنگ جهانی سوم» دارند.
در سال گذشته جهان بیش از هر زمان دیگری- از زمان پایان جنگ سرد به این سو- به جنگ مستقیم قدرتهای بزرگ نزدیک شد.
روسیه با آغاز یک تهاجم تمامعیار به اوکراین؛ تقریباً بلافاصله بعد از اقدام به این کار با ترکیبی از تحریمهای سخت اقتصادی و حمایت نظامی مستقیم از کییف مواجه شد.
در اوایل بهار گذشته، ایالات متحده و متحدانش تصمیم به اجرای سیاستهایی زدند که علاوه بر کشته شدن سربازان، میتوانست منجر به نابودی تجهیزات نظامی و تخریب طولانیمدت اقتصاد روسیه نیز بشود. این جنگ همچنین علاوه بر روسیه تأثیر موجی بر بقیه نقاط جهان نیز داشته و خطر تشدید اختلافاتی را که برای چندین و چند دهه آتش زیر خاکستر بودهاند، به طور چشمگیری افزایش داده است.
اوکراین
به نظر میرسد نگرانیهایی که سال گذشته در زمینه احتمال استفاده روسیه از سلاحهای هستهای- برای حفظ دستاوردهای خود در اوکراین- وجود داشت، از تابستان به این سو- همزمان با رسیدن این جنگ به یک بنبست ویرانگر- کاهش یافته است.
با این حال احتمال تشدید تنشها همچنان یک نگرانی بزرگ به شمار میآید. در واقع این نگرانی وجود دارد که ناتوانی روسیه در پیشرفت نظامی با توجه به این که ممکن است دولت پوتین را به بیثباتی تهدید کند، منجر به تمایل مسکو به تشدید خطرناک تنشها شود. در سوی دیگر هم نگرانیهای اوکراینیها درباره این که آیا از توانایی لازم برای ادامه جنگ در طولانیمدت برخوردارند یا نه؛ ممکن است کییف را وادار به انجام اقداماتی مخاطرهآمیز برای شکستن بنبست کند.
در این میان گسترش جنگ و کشیدن پای ناتو به این جنگ نیز با این که بعید به نظر میرسد، اما غیرممکن نیست. مانند احتمال استفاده روسیه از تسلیحات هستهای- که با این که غیرقابل تصور است، اما این نیز به هیچوجه غیرممکن نیست.
دولت بایدن و متحدان اروپاییاش با این که تاکنون به شدت مراقب بودهاند که ریسک تشدید تنشها افزایش پیدا نکند، اما نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت که همه کارتها در دست واشنگتن نیست و در این بین ممکن است کییف یا مسکو برای رسیدن به پیروزی ریسک یک درگیری گستردهتر را به جان بخرند- که این تصمیم میتواند در نهایت به جنگ جهانی سوم منتهی شود.
تایوان
نگرانیهایی که در یکی دو سال گذشته درباره عاجل و قریبالوقوع بودن جنگ بین تایوان و چین وجود داشت، تا حد زیادی در ماههای گذشته کاهش یافته است- که البته بخش عمدهای از آن به دلیل تجربه فاجعهبار چین در مواجهه با کووید بوده است.
با این حال تردیدی نیست که همچنان تنشهای قابل توجهی بین چین و تایوان- موسوم به تنش بین تنگه- وجود دارد. در این میان موضعگیریها و لفاظیهای ریسکی دولت بایدن در دفاع از تایوان نشان میدهد که واشنگتن نگران حمله احتمالی چین است. در عین حال این اظهارات (در کنار شیرینکاریهای بیمنطق و ناعاقلانهای مانند سفر نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان به تایوان) میتواند این خطر را به دنبال داشته باشد که چین را به اتخاذ تصمیماتی درباره تشدید تنشهای موجود ترغیب کند.
خوشبختانه، دلایل خوبی وجود دارد که باور کنیم هشدارهای جنگ جدی گرفته شده است. در واقع مانند شرایطی که در زمان آغاز حمله روسیه در امتداد مرزهای اوکراین وجود داشت، تقریبا تمام کسانی که نگران بروز جنگ در این منطقه هستند، افزایش مداوم آمادگی چین برای آغاز درگیری را به وضوح مشاهده میکنند. با این حال نادیده نباید گرفت که تقریباً هر درگیری قابل تصوری در این منطقه پای ایالات متحده آمریکا و احتمالا ژاپن را نیز به مناقشه باز خواهد کرد و به احتمال زیاد به به یک جنگ قدرت بزرگ منتهی خواهد شد.
یونان- ترکیه
در زیر خاکستر آتش هیاهوی ایجاد شده پیرامون بحث احیای ناتو- در واکنش به تهاجم روسیه به اوکراین- یک بحران احتمالی بزرگ در جناح جنوبی پیمان ناتو در جریان بوده است.
در تمام سال گذشته تنشهای موجود بین یونان و ترکیه به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته- که این امر عمدتاً به دلیل سیاست خارجی و آسیبپذیری داخلی رژیم اردوغان بوده است. البته بسیاری به رغم اختلافات ارضی چند ده ساله ترکیه و یونان، دلیل افزایش تنشهای موجود بین آنکارا و آتن را اختلافات طرفین بر سر اکتشاف انرژی در دریای اژه میدانند.
در حالی که تهاجم آشکار نظامی یکی از متحدین ناتو به یکی دیگر از متحدان این پیمان تا حد زیادی بعید به نظر میرسد، اما فراموش نباید کرد که این دو کشور در گذشته نیز به رغم تعهدات و پیمانهای پرشماری که با هم داشتهاند، بارها در آستانه جنگ (و گاهی حتی فراتر از آن) قرار گرفتهاند.
هرگونه درگیری بین ترکیه و یونان بلافاصله ناتو را درگیر خواهد کرد و این نیز قطعا میتواند به فرصتی برای مداخله فرصتطلبانه از سوی روسیه منجر شود.
شبه جزیره کره
در چند ماه اخیر مدام شاهد افزایش مداوم تنشهای فیمابین سئول و پیونگ یانگ بودهایم. رویکردی که بسیاری از کارشناسان ناشی از تحریکات کره شمالی (ناشی از ارزیابیهای عجیب و غریب رژیم کیم از فضای بینالملل) و واکنشها و لفاظیهای تهاجمی کره جنوبی میدانند.
به نظر میرسد که دینامیک رابطه این دو کشور نشاندهنده بیحوصلگی طرفین است. بیصبری شمالیها به این دلیل که جهان هنوز آنها را- با وجود سلاحهای هستهای باشکوهشان- جدی نمیگیرد؛ و بیتابی جنوبیها بابت این که با وجود اهمیت و ارزش بالایشان ناچار به تحمل برادران ناتوان و واپسگرای خود هستند.
این تنشها جدید نیستند و از نظر تاریخی میتوان آنها را حاصل جنگ سرد و نظم بینالمللی لیبرال پس از جنگ سرد دانست. دو عاملی که اولی کاملا به پایان رسیده و محو شده و دومی نیز در حال فروپاشی است. در این میان شرایط پیرامون به پیونگیانگ این احساس را داده که فرصت زیادی ندارد و سئول را هم به تلاش برای تحمل بداخلاقیهای همسایه خود برانگیخته است.
اگر جنگ بین این دو کشور آغاز شود، با توجه به تسلیحات متعارف و هستهای سنگینی که هر دو کشور در اختیار دارند، خیلی زود تبدیل به جنگی به مراتب مخربتر از جنگ روسیه و اوکراین خواهد شد و تلفات وحشتناکی را برای هر دو طرف به دنبال خواهد داشت.
چین- هند
بام جهان در این چند وقت اخیر شاهد ادامه درگیریهای پراکنده بین چین و هند بوده است.
با این که کنترل مناطق کوچک و تقریباً غیرقابل سکونت کوهستانی با خطرات فراوان و دستاوردهای نه چندان ملموس همراه است، ولی با این حال نه چین و نه هند از درگیری کنار نکشیدهاند. در این میان در شرایطی که طرفین توانستهاند مبارزه را تاکنون محدود نگه دارند، اما این خطر وجود دارد که تمایل به دفاع از اعتبار ملی رهبران دو کشور را به اتخاذ تصمیمات اشتباه وادار کند.
اینکه آیا مودی و شی جینپینگ چنین تصمیم اشتباهی خواهند گرفت یا نه؛ در آینده مشخص خواهد شد. با این حال تردیدی نیست که دولتهای تحت رهبری آنها تاکنون نتوانستهاند راهی برای حل این مناقشه پیدا کنند.
در این بین این احتمال که هندیها یا چینیها در نقطهای به این وسوسه دچار شوند که شاید بتوان مشکل فیمابین را از طریق تشدید تنش حل کرد، در عین این که میتواند حل نهایی تنشها را به همراه آورد، این احتمال را هم دارد که در را به روی یک درگیری بسیار بزرگتر و مخربتر باز کند.