روزنامه واشنگتنپست در یادداشتی به قلم فرید زکریا تحلیلگر و ستوننویس سیاسی؛ با اشاره به اینکه حمله پوتین به اوکراین نشاندهنده آغاز یک دوران و یک نظم جدید است، اجتناب از تسلط ولادیمیر پوتین بر دنیا در دوران پساآمریکایی جدید را مستلزم برخورد قدرتمندانه با رئیسجمهور روسیه عنوان میکند. در واقع به عقیده فرید ذکریا؛ باید چنان برخوردی با روسیه صورت گیرد که علاوه بر تحمیل هزینههای عظیمی به روسیه، به هر قیمتی مانع از پیروزی این کشور و رئیسجمهورش ولادیمیر پوتین شود. ستوننویس روزنامه واشنگتنپست میگوید که در لحظه کنونی دنیا این ضروریترین و فوریترین کاری است که باید انجام گیرد!
به عقیده فرید ذکریا؛ رویدادهای دوران تازه دنیا که نشاندهنده پیروزی سیاست بر اقتصاد است، در جهت مغایر با روند حرکتی بیشتر کشورهای دنیا در در سه دهه گذشته جریان دارد!
به عبارت بهتر؛ بیشتر کشورهای دنیا که در سی سال اخیر رشد اقتصادی را معیار و مبنای عمل و حرکتشان قرار داده و در واقع هر عملی، از اقتصاد و تجارت تا تکنولوژی و اصلاحات اجتماعی و سیاسی داخلی را با هدف رسیدن به رشد اقتصادی بیشتر دنبال کردهاند، در دوران جدید دنیا ناچارند مسایلی دیگر از جمله افزایش قدرت دفاعی و امنیتی خود را نیز مد نظر قرار دهند.
ستوننویس واشنگتنپست لزوم توجه بیشتر کشورهای دنیا به ملزومات جدید را وابسته به این واقعیت ساده میداند که اولویت رشد اقتصادی تنها و تنها در شرایط و فضایی امکانپذیر میشود که نگرانیهای زیادی در مورد امنیت ملی وجود نداشته باشد. شرایط جدید دنیا اما باعث شده کشورهایی که تا امروز امنیت برایشان امری بدیهی بود، لزوم توجه و تفکر به موقعیت و نیروی دفاعی و نظامی خود را احساس کنند. نویسنده کشورهایی مانند کانادا، آلمان و ژاپن را به عنوان نمونهای از این نوع کشورها مثال زده است.
فرید ذکریا با اشاره به این که «امنیت دفاعی و نظامی تنها بخشی از جلوههای غلبه سیاست بر اقتصاد است»؛ دیگر جنبههای این رویکرد را در «نقش زنجیره تامین کالاها و نیز قدرت اقتصادی در تضمین امنیت ملی کشورها» جستجو میکند. روندی که چند سالی میشود با کمپینها و کارزارهایی مانند «برگزیت» و البته «جنس امریکایی بخر» آغاز شده و در این مدت با سیاستهایی که از مکانیسم بازار به سمت و سوی رعایت نوعی ناسیونالیسم پوپولیستی به عنوان نیروی محرکه حرکاتشان درغلطیدهاند، پی گرفته شده است.
در ادامه یادداشت فرید ذکریا میخوانیم که روند آتی جهان ممکن است در جهت عکس روند سه دهه اخیر دنیا باشد- که در تمام این مدت با هدف جهانیشدن و گلوبالیزاسیون پیش رفته است.
نویسنده به عنوان شاهدی بر این مثال، به مکدونالد اشاره میکند که در سی سال اخیر دست به ایجاد یک کسب و کار بزرگ در روسیه زد و شبکهای گسترده از کشاورزان و تامینکنندگان مواد و منابع اولیه پرورش داد و حالا بعد از گشایش بیش از ۸۵۰ رستوران در آستانه تعطیلی همیشگی قرار گرفته است.
به ادعای نویسنده؛ شرکت هواپیمایی آئروفلوت روسیه که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بازسازی شده بود، مثال دیگری است که در این زمینه میتوان زد. شرکتی که حالا بعد از خودداری بوئینگ و ایرباس در دوراهی کاهش حجم فعالیت یا توقف کامل قرار گرفته است و تعطیلی کامل آن (و شرکتهای مشابه) میتواند به افزایش قیمتها منجر شود و در صورت استمرار در زمانها و مکانهای دیگر تورم را به ویژگی دائمی دنیای جدید تبدیل کند.
به گفته واشنگتنپست؛ در دوران جدید دنیای انرژی نیز تغییر خواهد کرد. دنیایی با قیمتهای بالای نفت و گاز طبیعی، که به معنای درآمدهای چندین و چند تریلیون دلاری کشورهای تولیدکننده هیدروکربن از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر در ده سال آینده خواهد بود. این وضعیت همچنین نشاندهنده این موضوع است که چرا باید منبع اصلی درآمد ولادیمیر پوتین یعنی صنعت نفت و گاز را قطع کرد؟!
در ادامه یادداشت با اشاره به این که «یکی از ویژگیهای اصلی دنیای جدید، پایان هژمونی آمریکا یا به عبارت بهتر پساآمریکایی بودن دوران تازه است»؛ ادعا شده که نشانههای عبور دنیا از رهبری ایالات متحده در همه جا آشکار است. نویسنده از مسایلی چون خودداری رهبران امارات متحده عربی و عربستان سعودی از پاسخ به تماس تلفنی رئیسجمهور آمریکا، خودداری رژیم صهیونیستی و هند از محکوم کردن و تهاجم خواندن اقدامات پوتین، و مواردی از این قبیل به عنوان نمونههایی از کاهش قدرت و نفوذ جهانی آمریکا یاد کرده است.
به گفته فرید ذکریا؛ البته بر خلاف آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، این نظم جهانی جدید در برابر آمریکا نخواهد بود. در واقع این واقعیت که آمریکا همچنان قویتر از دیگر کشورهای دنیاست و البته بزرگترین تولیدکننده هیدروکربن در جهان نیز هست، باعث خواهد شد در بهرهگیری از برخی ویژگیهای این عصر جدید نفع قابل ملاحظهای به آمریکا برسد.
واشنگتنپست در توضیح بیشتر این موضوع نوشته که قیمت بالای انرژی، اگرچه برای کشورهایی مانند چین و آلمان وحشتناک میتواند باشد، ولی برای آمریکا به معنای یک رشد قابل توجه خواهد بود. به عبارت بهتر تهاجم روسیه به اوکراین، از نظر ژئوپلیتیکی رقیب اصلی واشنگتن یعنی دولت چین را به خاطر اجبار به دفاع و حمایت از روسیه در موقعیت نامناسب تضاد با اتحادیه اروپا قرار داده است. این در حالی است که در سالهای اخیر اتحادیه اروپا تلاش زیادی برای ایجاد روابطیش نزدیک با چین داشته- و این به معنای هدر رفتن این فرصت برای چین خواهد بود و البته به نفع اتحادیه اروپا و به خصوص آلمان- البته اگر چرخش قابل توجه این کشور ادامه داشته باشد و این قدرت سابق یک بار دیگر به یک بازیگر استراتژیک در صحنه جهانی تبدیل شود.
به طور خلاصه؛ به عقیده فرید ذکریا؛ تغییرات ژئوپولیتیکی حاصل از حمله روسیه به اوکراین در نهایت به سود ایالات متحده و البته یک اروپای متمرکز و متحد- در حمایت از ارزشهای لیبرال- میتواند باشد، و البته به ضرر روسیه و چین- که دستاوردهای سالهای اخیرشان را به راحتی دچار ریسک و خطر کردهاند.
البته به شرطی که غرب در اوکراین موفق شود. به بیانی دیگر؛ جنگ روسیه میتواند بازی را در عرصه اقتصاد جهانی تغییر دهد. اتفاقی که با افزایش قیمت نفت و گاز آغاز و به تغییراتی منجر خواهد شد که پیامدهای چندین و چند ساله میتواند داشته باشد